شعر دانی چیست ، مرواربدی از دیای عقل


شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت

صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر


ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب


باز در دل ها نشیند هرکجاگوشی شنفت

ای بسا شاعرکه او در عمرخود نظمی نساخت


وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت